گنج واقعی - سینا انصاری - اتریش
باستانشناس نیستم؛ تحصیلاتی در این زمینه نداشتهام و همچنین مطالعات کافی. به دلیل دوستی با چند باستانشناس توانستم با میراث فرهنگی ـ باستانی این کشور آشنا شوم. نمونههای بیشمار سنگنگارهها و سنگنوشتههای دورة عیلامی با قدمتی حدوداً 3000 ساله. هیجانانگیز بود، سنگهایی را میدیدم که شخصی 3000 سال پیش با ابزاری سنگی یا فلزی بر روی آنها چیزی را با باورهای خاصّ خودش کنده بود که امروز به من رسیده است. هیجانی که به من دست داد تلفیقی از نشاط حاصل از رسیدن به ارثیهای گرانبها، مکاشفهای برای رسیدن به مفهومِ نیایش و مجادلهای برای کشف حقیقت این سنگها بود.
امّا در همان نگاه اوّل فهمیدم همه مانند من فکر نمیکنند. اوّلین پرسشی که از کارشناسان پرسیده میشد، جای گنج بود! آنها گاه از دوستان باستانشناس یا حتّی از افراد بیاطّلاعی چون من میپرسیدند که سکّههای طلا، گنجهای پنهان شده در خمرهها یا مجسّمهها کجا هستند. وقتی پاسخی که انتظار داشتند دریافت نمیکردند لبخندی میزدند که نشان میداد معتقدند مسألة مهمّی از آنها پنهان شده است. برخی مواقع آنها که جسارت بیشتری از خودشان نشان میدادند، به جستجوهای پراکنده در جاهای مختلف دست میزدند تا شاید آنچه از نظر پنهان مانده است بهدست آورند. سنگنگارة بزرگ کولفرح در نزدیکی ایذه هنوز جای کند و کاو بر روی خود را دارد. ظاهراً شخصی علاوه بر آن که با تیشه بخشی از نگاره را کنده است، قصد داشته با میلگرد یا متّه به میان سنگ هم برسد و میانة آن را هم آزمایش کند! با وجود ناموفّق بودن چنین کاوشهایی، افسانههای زیادی بین مردم در مورد افرادی که از راه پیدا کردن گنج به ثروت رسیدهاند، رواج دارد. همچنین افسانههایی در مورد اماکن گنجخیز!
پسر جوانی با من در مورد مکانی در 40 کیلومتری ایذه صحبت کرد که محلّ ضرب سکّه در دورة هخامنشیان بوده است و طلا در آنجا به گفتة وی، روی زمین ریخته است؛ فقط یک مشکل وجود داشت که او نمیدانست آن محل کجاست و نشانیِ آن را از من میخواست؟! به هر حال، این جریانها مرا به یاد حکایتی قدیمی انداخت. میگویند روزی ملّانصرالدین را برای دیدن جنگل بردند. وقتی از او پرسیدند «ملّا! جنگل را دیدی؟ پاسخ داد: «والله، این درختان اجازه ندادند جنگل را ببینم».
حکایت ما و میراث فرهنگیمان هم همین حکایت است. گنج واقعی جلوی چشمان ماست؛ گنجینهای که پس از هزاران سال از تابش آفتاب و بارانهای سیلآسا و زلزلههای عظیم و تاختوتاز بیگانگان مصون مانده است و ما آن را نمیبینیم!