هرودوت یونانی و داستانی درباره مادها
مادها از زبان هرودوت یونانی
دیا اکو ، اولین فرمانروای سرزمین ماد
تاریخ هرودوت اولین کتاب تاریخی است که در جهان نوشته شده است . او در سال 484 پیش از میلاد و درزمان پادشاهی خشایارشا در شهر هالیکارناسوس که امروزه شهری است در جنوب غربی ترکیه به دنیا آمد و بنابراین از نظر زادگاه ایرانی محسوب میشود ، چون در قلمرو هخامنشیان زاده شد . به همین دلیل کتاب وی اطلاعات ارزشمندی را در باره ایران عهد باستان ارایه میدهد که داستان تشکیل حکومت ماد به دست دیااکو یکی از جالبترین داستان های این کتاب است . هرودوت این داستان را اینگونه بازگو میکند:
مردم ماد در قبیله های معدود جداگانه میزیستند . دیا اکو که در ناحیه خود مردی برجسته بود درصدد افتاد در زمینه گسترش عدل و داد بلند نامی و شهرت احراز کند . وی از این بابت غرضی در سر داشت چون در آن عهد و زمان اصلآ نظم و نظامی در کار حکومت مردم وجود نداشت ، وی با ایمانی راسخ می پنداشت که هیچ گونه سازگاری و همزیستی میان حق و باطل امکان ندارد . در نتیجه وقتی اهالی دهکده به روش کارش در ایجاد عدالت پی بردند او را در اختلافات خود به عنوان داور برگزیدند و همین که دیااکو زمام کارها را محکم در دست گرفت با شایستگی تمام اقدام و بدین وسیله تحسین و رضایت ساکنان سامان خود را جلب کرد . شعار و رفتار او در باره گسترش بساط عدل و داد و حل اختلافات بین افراد به زودی در سایر جاها انعکاس یافت و همچنین در نواحی که مردم از ادامه بساط جور و ظلم به ستوه آمده بودند .
پس چون آوازه دادگستری دیا اکو شایع شد همگی ابراز علاقه کردند که داوری در اختلافات خود با دیگران را به داوری او بسپارند . تا سرانجام کار به جایی رسید که وی یگانه پناه مردم به شمار آمد .
هرچه داستان بی غرضی و دادگری او بیشتر انتشار می یافت بر تعداد ارباب رجوعش افزوده می شد و بالاخره واضح و ثابت شد که بی وجود او کار مردم لنگ و عرصه زندگی بر ایشان تنگ خواهد شد . در همین حین و حال بود که وی ناگهان اطلاع داد که دیگر تمایلی به ادامه آن وضع ندارد . و بر کرسی قضاوت نخواهد نشست و عرض حال کسی را نخواهد شنود . چه صلاح کارش آن نبود که تمام روز را صرف شنیدن شرح مرافعات هم وطنانش سازد و از پرداختن به امور خویش بازماند .
در نتیجه بار دیگر بساط تبهکاری و دزدی در دهکده ها تکرار و هرج و مرج سخت تر از گذشته تجدید شد. مادیها آن وضع نابهنجار را در شورایی همگانی مورد رسیدگی قرار دادند . در آن انجمن تمام مدت رشته کلام در دست طرفداران دیااکو بوده و ایشان میگفته اند :
ما در تمام شرایط نامساعد فعلی علاقه ای به اقامت در این سرزمین نداریم مگر اینکه به یکی از هموطنان خود اختیار دهیم تا کار حکومت را بر شالوده نظم و انضباط قرار دهد و برای ما امکان خدمت و کار را فراهم سازد وگرنه در چنین وضع سراسر آشفتگی ، خانه خود را گذاشته و ترک دیار میکنیم. این بیانات و طرز استدلال ، در اذهان تآثیر نیکو بخشید و انجمن در صدد افتاد حکومت پادشاهی را برقرار سازد . اقدام بعدی پیشنهاد نام کسی بودکه میبایستی بر مسند فرمانروایی قرار گیرد و چون در تمامی مذاکرات نام دیااکو و خصایل ممتازش ورد زبانها بود همگان او را که از هر جهت ابراز شایستگی کرده بود به مقام پادشاهی برگزیدند .
اولین اقدام دیااکو آن بود که به زیر دستان خود فرمان داد برای اقامت پادشاه کاخ برازنده ای فراهم سازند و دسته نگهبانی ترتیب دهند . مادیها اطاعت کرده، کاخ بزرگ و مستحکمی در محلی که خود وی تعیین کرده بود ساختند و دست او را در انتخاب افراد نگهبان بدون هیچگونه محدودیت باز گذاشتند.
همین که وی بر تخت فرمانروایی استقرار یافت مادیها را بر آن داشت تا شهر بزرگی بنا کنند و بدین منوال مرکز عمده ای در مملکت تأسیس شد و سایر شهر ها در درجه دوم افتادند و بدین ترتیب شهری که « اکباتان» ( هگمتانه ) نام گرفت ، به وجود آمد . این شهر وسعت بسیار و برج وباروهای استوار داشته و دیوارهای آن طوری بنا شده بودند که کنگره دیوارهای درونی بالاتر از ردیف پایین واقع بوده ، چرا که عمارت بر روی تپه ای بنا شده بود. حصارهای گرد این شهر در هفت ردیف تو در تو بنا شده بودند و کاخ و خزانه شاهی در میانه آن بنا شده بود . طول محیط دیوارهای بیرونی به اندازه محیط شهر آتن ( تقریبآ 14 کیلومتر ) و کنگره هایش سفید رنگ بود. کنگرههای دیوارهای دوم ، سوم ، چهارم و پنجم به ترتیب به رنگهای سیاه ، ارغوانی ، آبی ، و نارنجی مزّین شده بود . اما دندانه های دو باروی آخری را با سیم و زر روکش کرده بودند . استحکامات آخری خاص حفاظت پادشاه و دستگاه سلطنتی بود و مردم مجاز بودند که در محوطه ی خارجی حصارها ، خانه بسازند .
هنگامی که کار ساختمان کاخ به پایان رسید دیااکو نخستین بار آداب درباری برقرار ساخت و ازآن پس حضور در پیشگاه پادشاه موقوف شد . تمام عرایض به وسیله ی رابطه ها به عرض میرسید و دیدار مستقیم شخص پادشاه ممنوع گردید . این مقررات سنگین به دلیل حفاظت وی در مقابل همگنانی تدبیر شده بود که از جهات حسب و نسب به اندازه خود او ممتاز و از کودکی با هم پرورش یافته بودند .
وی اندیشناک بود که اگر هرروز او راببینند امکان تحریک حسادت در میان آید و شاید هم موجب تبانی آنان بر ضد او گردد . ولی اگر چشم احدی به او نیفتد ، این پندار قوت میگیرد که وی وجودی استثنائی و برتر از افراد عادی است . پس از آنکه دیا اکو پایه های سلطنت خویش را استوار ساخت باز به حکومت با عدل و داد پرداخت . تمام شکایت ها کتباً به خود او تقدیم میشد که بعد از رسیدگی و صدور حکم ، شکایت نامه را عیناً برای صاحبش پس می فرستاد . علاوه بر آنچه گذشت قواعد دیگری نیز به ابتکار او مقرر گشت و هر گاه خبری از ظلم و تعدی و یا اثر و علامتی از تظاهر و خود نمایی افراد میدید و می شنید به تناسب گناه ، امر به مجازات می داد. خبرچین های مخصوص وی در گوشه و کنار حاضر و شاهد جریان امور بودند . کار اساسی دیااکو که پنجاه و سه سال حکومت کرد این بود که اقوام مختلف را با یکدیگر متحد کرد ، اما بر حدود قلمرو خود نیفزود . هرودوت در اینجا داستان خود را در باره دیااکو به پایان میرساند و به جانشینان وی می پردازد .