توصیههایی برای علاقهمندان به باستانشناسی
رضا مرادی غیاثآبادی پژوهشگر، ایرانشناس و نویسندة کتابهایی در زمینة باستانشناسی، اخترباستانشناسی، گاهشماری و فرهنگ ایران باستان است. بسیاری از باستانشناسان، دیدگاههای او را مورد نقد قرار میدهند و معتقدند او یک کارشناس واقعی در زمینههای پیشگفته نیست. او مدیر وبگاه پژوهشهای ایرانی نیز هست. نوشتة زیر بخشی از مقالة « توصیههایی برای علاقهمندان به باستانشناسی» است. خواندن این مقالة نقدگونه، خالی از فایده نیست. اگر چه به برخی از نوشتههای این مقاله نقد وارد است امّا به انگار سرپرستان این وبنوشت بسیاری از نقدهای ایشان بهجا، درست و قابل فکر است.
توصیههایی برای علاقهمندان به باستانشناسی
رضا مرادی غیاث آبادی
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲
هیچگاه با کلاسهای کنکور همکاری نداشتهام. چرا که سازوکار فاسد کنکور و کلاسها و کتابهای آنرا که هم شاگردان نگونبخت و هم آموزگاران ناچار را به کام خود کشیده است، دلالی دانش قلابی، بهرهکشی از نسل جوان، و کسبوکاری فاسد و کثیف میدانم. به همان کثیفی خرید و فروش مواد مخدر و دلالی انسان. دلالانی که جوانان آیندهساز جامعه و استادان فرهیخته را به چشم منبعی برای دوشیدن و طعمههایی برای غارت کردن نگاه میکنند، نمیتوانند نه به علم دلبستگی داشته باشند، نه به فرهنگ، نه به آینده جامعه، و نه حتی به شرف و انسانیت. همین دلالها هستند که کارشان حتی با اعلام نتایج کنکور هم تمام نمیشود، بلکه پس از آن نیز طعمههای خود را تشویق میکنند تا به منظور نگارش مقاله برای مجلات داخلی و خارجی، و نیز پایاننامه تحصیلی به آنان رجوع کنند و سفارش کار بدهند. سفارش تولید علم قلابی و مدرک قلابی که میتواند همچون هر فساد دیگری، کشور و جامعهای را به تباهی بکشد. این دلالها الزاماً اشخاصی خارج از محیط دانشگاهها نیستند. دانشگاههای ما با چنین رویهای تبدیل به مراکز رسمی صدور مدارک تحصیلی قلابی و فارغالتحصیلان بیسواد شدهاند.
اما با این حال هرساله و در فصل کنکور و انتخاب رشته، طرف مشورت عدهای از دوستان و نزدیکان قرار میگیرم. در این مواقع اگر کسی علاقهای به رشته باستانشناسی و یا دیگر رشتههای مرتبط با مطالعات باستانی داشته باشد، با توصیههایی او را از اینکار برحذر میدارم. خلاصه این توصیهها را در اینجا مینویسم، شاید کسی را بکار آمد:
1ـ منابع درسی رشته باستانشناسی در ایران یا بسیار کهنه و از رده خارج هستند و یا بعضاً توسط کسانی نوشته شدهاند که دستاندرکار عتیقهفروشی و قاچاق آثار باستانی بودهاند. به عبارت دیگر، دانشجوی علم باستانشناسی در ایران نمیتواند این علم را به درستی بیاموزد، مگر آنکه همچون عدهای از باستانشناسان موفق، با علاقه و مطالعه شخصی دانش و توانایی خویش را گسترش دهد.
2ـ باستانشناسی در ایران بسیار عقبافتاده و ابتدایی و بدون ابزارآلات و آزمایشگاههای لازم است. تجهیزات باستانشناسی در ایران در بهترین حالت عبارتند از کمچه و ماله و بیل و کلنگ و جارو و لگن. در ایران هیچگونه تجهیزات نوین باستانشناسی (حتی به اندازهای که در کشورهایی همچون ترکیه و افغانستان و عراق و مصر استفاده میشود) وجود ندارد. به عبارت دیگر، دانشجوی باستانشناسی پس از فراغت از تحصیل حتی به همان اندازه ابتدایی که آموخته، به امکانات و ابزارها دسترسی ندارد و نمیتواند در عمل آنها را بهکار بندد.
3ـ برای فارغالتحصیل باستانشناسی هیچ شغل درخوری در ایران وجود ندارد. او تنها میتواند در ادارات معدودی مشغول بکار شود و در آنجاها نیز امکان اینکه بتواند در «سلامت» به حرفه اصلی خویش بپردازد، چیزی نزدیک به صفر است. امکان و مجال فعالیت سازنده و دلخواه را به ندرت به دست میآورد. قلابی دانستن اشیای اصیل و اصیل دانستن اشیای قلابی و صدور شناسنامه برای آنها، اتفاقاتی است که گاه رخ مینماید و کسی را جرأت و توان مقاومت در برابر آن نیست. از این گذشته، در ایران هیچکس و هیچ جا به حرفه باستانشناسی نیاز ندارد و هرگز کسی یا شرکتی یا ادارهای به دنبال یک تحصیل کرده رشته باستانشناسی نمیگردد و به سراغش نخواهد آمد.
4ـ از نظر تشکلی و صنفی، جامعه باستانشناسی ایران یکی از متفرقترین، غیرمتحدترین و ناکارآمدترین تشکلهای صنفی کشور است. آنان از سال 1368 تا 1392 به مدت 24 سال ریاست اشخاص غیرمتخصص و بیگانه با دستگاههای میراث فرهنگی را پذیرفتند. آنان حتی در متلاشی شدن سازمان و پراکنده شدن آن در شهرهای گوناگون کشور ناظری خاموش و سر به راه بودند. در این میان، معدود فعالان و منتقدان صنفی هرگز نتوانستند در هیچ زمینهای همکاری و مشارکت بقیه را جلب کنند و به هدف صنفی مفیدی نائل آیند. اخراج باستانشناسان با تجربه و پیشکسوت و جلوگیری از فعالیت آنان در دولت گذشته، جز در مواردی معدود و محدود، با اعتراض و دخالت دیگر اعضا مواجه نشد. گمشدنهای متعدد آثار باستانی منجر به چندان اعتراض و روشنگری نگردید. تعطیلی طولانی مدت موزهها یا بخشهایی از موزهها که گاه دهها سال بهطول انجامیده و هنوز نیز ادامه دارد، واکنشی را برانگیخته نکرد. گویی عده زیادی بنای کار خود را بر بیتوجهی و بیتفاوتی نسبت به هر عامل مضر و مخرب، و تلاش برای استفاده از فرصتهای شخصی دانستهاند. معدود باستانشناسان پرتلاش و کوشا و منتقد، نتوانستند حتی همراهی اقلیتی ضعیف را بدست آورند و راه خود را به تنهایی سپری کردند یا میکنند.
5ـ هیچکس به صرف آنکه در دانشگاه مثلاً ریاضی یا فیزیک خوانده است، خود را ریاضیدان یا فیزیکدان نمینامد؛ اما در ایران متداول است که هر کس در رشته باستانشناسی تحصیل کند، فارغ از تجربه و تألیفات و سابقهاش، خود را باستانشناس بنامد. این عادت موجب نوعی غرور کاذب و خودشیفتگی شده است.
6ـ برخی پژوهشها در چند جامعة آماری کوچک، از وجود نسبی روحیه تهاجمی و پرخاشگری و کمتحملی و حتی سرکوبگری در بین تحصیلکردگان و شاغلان رشته باستانشناسی و دیگر رشتههای مرتبط حکایت داشته است. عامل قطعی این روحیه دانسته نشده، اما ممکن است به دلیل مجموعهای از شرایط ناگوار شغلیای باشد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
7ـ باستانشناسی و دیگر رشتههای مطالعات باستانی در کشورهایی همچون کشور ما و دیگر کشورهای خاورمیانه یک علم محض به حساب نمیآیند، و عمدتاً در خدمت مقاصد ایدئولوژیک و اعمال و اهداف سیاسی قرار دارند. این مسئله بخصوص در کشورهایی که متوسط افکار عمومیاش گرایشات نژادپرستانه و برترانگارانه و تهاجمهای توأم با نفرتپراکنی دارند، خود را نژاد برتر و باهوشترین نژاد بشری میدانند، و بطور بالقوه آمادگی شدیدی برای دست یازیدن به خشونت از خود نشان میدهند، بسیار حادتر است. در چنین جوامعی، متخصصان علوم باستانی عملاً فاقد استقلال رأی هستند و نمیتوانند فارغبال نظریات خود را بیان کنند و منتشر سازند. آنان نتیجه مطالعات خود را باید در نهایت حزم و احتیاط بیان کنند تا موجب شعلهور شدن آتش خشم هیچیک از گونههای مخالفان موجود که عمدتاً آماده چماقکشی هستند، نشود. چنین وضعیتی موجب میشود تا بیشتر محققان بهطور کلی به سکوت و انفعال روی بیاورند و از خیر بیان نظریات بدیع و اندیشههای نوآورانه خود منصرف شوند.
8ـ باستانشناسی در کشورهایی که سابقة تمدنی دیرینه دارند، عمدتاً در خدمت عتیقهسازان و عتیقهفروشان نیز هست و در برخی موارد بین یک باستانشناس با عتیقهفروش مرز روشن و مشخصی وجود ندارد. هستند کسانی که روزها باستانشناسند و شبها عتیقه فروش. در اینگونه کشورها باندهای گسترده و صاحب نفوذ قاچاق عتیقه و یا ساخت اشیای قلابی فعال هستند و عوامل اجرایی خویش را از میان باستانشناسان و هنرشناسان و موزهداران و کتیبهخوانان و امثال آنان انتخاب میکنند. این قاچاقچیان الزاماً اشخاصی خارج از محیط باستانشناسی نیستند، چنانکه دلالان تحصیلی نیز الزاماً خارج از محیط دانشگاهها نبودند. قدرت این باندها چه در ایران و چه در کشورهای دیگر به اندازهای است که یا دیگران باید با آنان همکاری کنند و یا مطلقاً سکوت کنند. در غیر اینصورت با قدرت سازمانی یا رسانهای خود دست بکار طرد و تخریب و بایکوت و لجنمالی او میشوند و ترتیبی میدهند تا نه تنها هیچ پروژه کاوش یا مطالعه به او تعلق نگیرد، که حتی از کار ساده اداری نیز اخراج شود. این باندها صاحب رسانهها و خبرگزاریهایی نیز هستند تا در میان دهها خبر و عکس درست و واقعی، یک خبر و عکس مجعول و ساختگی را نیز منتشر کنند و یا افکار عمومی را به سمت و سوی خاصی هدایت کنند. کاری که در ایران به دلیل تحریکپذیر بودن و زودباوری عمومی و کمبود خبرنگاران تیزنگر و حرفهای، براحتی انجام میشود.
9ـ عمده اشخاص سادهدلی که به گنجیابی میپردازند، اشخاصی هستند که آلت دست باندهای قاچاق حرفهای و سازندگان اشیای قلابی شدهاند تا چند نمونه از اشیای قلابی را که قاچاقچیان دفن کردهاند، به ترتیبی که پلیس خبردار شود و اخبارش به رسانههای وابسته راه بیابد، بیرون بیاورند و ناخواسته بجای آنان نیز به زندان بروند. همچنین توجه باید داشت که بسیاری از آثار باستانی که از ایران قاچاق میشوند یا «گم» میشوند، یا «آب» میشوند، نه در حفاریهای غیرمجاز، که دقیقاً از داخل موزهها و یا از نمایشگاههای رسمی بیرون آمدهاند.
10ـ افکار عمومی در ایران، معمولاً باستانشناس را به چشم عتیقهیاب و عتیقهفروش مینگرد و منجر به رنجش او میگردد. چنین نگاه غیرمنصفانهای که در جامعه وجود دارد، خود ناشی از عملکرد و اشتباهات و کوتاهیهایی است که شرح آن مجال بیشتری را میطلبد. این است وضعیت باستانشناسی و باستانشناسان آگاه و توانمند در ایران. اگر باز هم به این رشته علاقه دارید، این گوی و این میدان.