قحطی بزرگ در ایران
شعر و ترانۀ معروف «مرغ سحر» توسط ملکالشعرای بهار سروده شده است و توسط جمع زیادی از خوانندگان ایرانی در گوشه و کنار جهان خوانده شده است.
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
ز آه شرربار
این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل سرگشته ز کنج قفس درآ
نغمه ی آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصهی این خاک توده را
پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحر کن
...
در آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابهسامان اقتصادی و سیاسی و مداخلۀ بدون حدّ و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانۀ یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و ایران رسماً موضع بیطرفانه ایران را به دولتهای درگیر جنگ اعلام نمود.
با وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدا از دلایل سیاسی و منابع حیاتی ایران که برای ادامه جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکلگیری احساسات همسو با آلمان از طریق یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازههای پایتخت پیش آورد.
حکومت مرکزی صرف نظر از معضلات سیاسی، با بحرانهای متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله: دخالت بیگانگان، درگیریهای سیاسی جناحهای حاکم، بیلیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت مردم که به طرز اعجابانگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابهسامان موجود را پیچیدهتر کرده بود.
در همین زمان قحطی در ایران بیداد میکرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ میکشاند. اطلاعات موثق حاکی از آن است که فلاکت و گرسنگی چنان مهیب بود که هزاران نفر از مردم از علف و حیوانات مرده تغذیه میکردند و حتی گاهی از گوشت انسانهای مرده نیز خوردهاند.
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بینالنهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران میشد. بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعۀ ایرانی به شدت فرو پاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشاندۀ خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد، نویسندۀ کتاب قحطی بزرگ، چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسلکشی بهعنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.
افزون بر بیگانگان، در داخل ایران نیز شاهان رفاه خود را بر نیاز جامعه ترجیح داده و گاه حتی خودشان به احتکار مواد غذایی دست میزدند.
مقایسۀ جمعیت ایران بین سالهای 1914 و 1919 میلادی حاکی از آن است که نزدیک به نیمی از جمعیت ایران (حدود 8 میلیون نفر) طی این
سالها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند.