دریافت فایل pdf پاورپوینت نوسنگی
برخی از پژوهشگران بر این باورند که زنان به دلیل بعضی از محدودیتهای جسمانی نمی توانستند همانند مردان در عملیات مربوط به شکار شرکت کنند و معمولاً به نگهداری از کودکان، گردآوری دانه ها، میوه های درختان و بوته ها و ساختن ابزارهای لازم از سنگ، چوب و استخوان می پرداختند. به همین دلیل زنان را ابداع کنندۀ کشاورزی و برخی اختراعات مانند ساخت سفال می دانند!
هر نژادی برای خود داستانی از آفرینش به دست خدا یا خدایان خود دارند. این داستان های آفرینش از بن مایه های اعتقادی و دینی هر نژاد و قوم سر چشمه می گیرد. داستانی برای آغاز جهان و در نتیجه مرکز قرار گرفتن آن نژاد و قوم در میان این آفرینش وکل جهان. در کنار دیدگاههای علمی و دیدگاه ادیان گوناگون دربارۀ آفرینش، مطالعۀ اسطوره ها نیز خالی از فایده نیست. در این بخش چند مقاله را هم از دیدگاه ادیان و هم از دیدگاه اساطیر دربارۀ آفرینش و نیز آفریدن انسان گذاشته ایم.
دریافت فایل مقاله نگاه قرآن به آفرینش
دریافت فایل مقاله نگاه تطبیقی اساطیر آفرینش و داستان آدم
دریافت فایل مقاله دیدگاه اساطیر ایران و هند دربارۀ آفرینش
انسان نئاندِرتال (Homo neanderthalensis) گونهای از سردهٔ انسان بود که در اروپا و قسمتهایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند. اولین نشانهها از نئاندرتالهای اولیه به حدود ۱۳۰٫۰۰۰ تا ۲۳۰٫۰۰۰ سال پیش در اروپا برمیگردد. ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصههای کامل نئاندرتالها ظاهر شدند و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتالها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش منقرض نشده بود و شاید ۱۵ هزار سال پیش یعنی بعد از مهاجرت انسان امروزی به اروپا نسل نئاندرتالها منقرض شده باشد. مقالۀ زیر دربارۀ نئاندرتالهای ایرانی است. دریافت
آفرینش و انسان
نویسنده: علامه محمد تقی جعفری
انتشارات: موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری
موضوع:دین
سال چاپ: 1386
برای دریافت مقالۀ معرفی کتاب اینجا را کلیک کنید. دریافت
قیمت: 5000 تومان
بر روی کلمۀ زیر کلیک کنید و فایل را دریافت نمایید.
1ـ عصر حجر نوشتۀ پاتریشیا نتسلی:
این کتاب را عسگر بهرامی ترجمه کرده و انتشارات ققنوس به چاپ رسانده است. مطالب این کتاب همگی مبنای علمی داشته و برای نوجوانان سودمند است. باکس هایی که در کتاب به صورت جداگانه در کنار برخی صفحات آمده اند، سادگی گفتارهای کتاب و همچنین رویدادنگار نخست کتاب از نقاط قوت این کتاب به شمار می روند.
2ـ ایران در پیش از تاریخ نوشته صادق ملک شهمیرزادی:
این کتاب را سازمان میراث فرهنگی چاپ کرده است. نویسنده در این کتاب به دسته بندی مناطق جغرافیایی ایران پرداخته، پس از آن به معرّفی مناطق باستانی ایران در دوران پیش از تاریخ پرداخته است. اگرچه این کتاب از سطحی دانشگاهی برخوردار است امّا مطالعۀ آن پر فایده است.
پس از آن انفجار بزرگ (مِهبانگ) و سرد شدنِ آن گوی آتشین، یعنی زمین، من که یکی از اجزای آن به شمار میرفتم، زاده شدم. مرا بعدها سنگ نامیدند. سالهای سال، سرد و خاموش، داغ وسوزان، گاه در دلِ کوهی مذاب و گاه بر روی زمین، بی هیچ انگیزهای میزیستم.
روزی از روزها، دستانی گرم مرا از زمین برگرفتند و پس از آن بود که زندگی را یافتم، زیستم و معنای زندگی را درک کردم. آن دستانِ زندگی بخش از آنِ انسان بود. او به من زندگی بخشید و من هم به او. نمیدانم از روی نیکی بود یا کینه، او مرا به این سوی و آن سوی، گاه بر تنة درخت و گاه بر فرقِ جانوری میانداخت و میکوفت. من نیز شکایتی نداشتم. همراهیاَش میکردم و در این راه، بالیدنش را میدیدم. دوستِ انسانم، هر روز دگرگون میشد. حالا او میتوانست جایی یا چیزی را هدف بگیرد و من را به آن سوی پرتاب کند. من این احوال او را به فالِ نیک گرفتم و میدانستم که او فکر میکند و سپس عمل.
نسلهای زیادی دست به دست گشتم تا به نسلی هوشمندتر از پیشینیان رسیدم. او را شماها که حالا زندگی میکنید، «انسانِ ماهر یا ابزارساز» مینامید. تجربة دراز زیستن با انسانها به من میگفت که او بلایی جدید امّا نیکو بر سر بی موی من خواهد آورد. ساکت بود و در سکوت به من مینگریست و من نیز گذشته را از پیش رویم میگذراندم و سرخوش بودم. ناگاه بر سرم سایهای دیدم. به یک چشم بر هم زدن، ضربتی سخت، پیکرم را آزرد. او سنگی در دست داشت و مدام آن را بر بدنم میکوبید، خردم میکرد و سپس مرا میآراست! بیهوش شدم. زمان زیادی نگذشت که خود را در شکلی جدید یافتم. ابزاری کارآمد و برّنده شده بودم. حالا من نیز همچون او دگرگون شدم و این آغاز زندگی حرفهایاَم بود. نامم همکنون تَبَر است.
موجودات زنده برای سازگاری با طبیعت متغیر و محیط زیستشان در نسلهای پیدرپی دگرگون میشوند؛ انسان نیز دگرگون شد. انسانِ ماهر (homo habilis ) در این سازگاری، تبدیل به انسان راست قامت (homo erectus ) شد و من هم در دستان او جان تازهای گرفتم و این بار به صورت یک تَبَر در آمدم. او لبههای مرا تیز کرد و از من ابزاری خوش تراش با تیغهای دو لبه و بسیار کار آمد ساخت و با کمک من توانست حیوانات بزرگی نظیر کرگدن، فیل،گاومیش و اسب شکار کند.
باز روزی نو در راه است، در روزی از روزها او با سنگی دیگر لبههای مرا تیز کرد. از برخورد من با آن سنگ، جرقّهای ایجاد شد که این جرقّه از نظر او دور نماند و از این جرقه و جرقّههای دیگر به آتش رسید و حالا او به غیر از من دوست جدیدی یافته است که به زندگیش نور و حرارت میبخشد؛ نور در قلب او تاب میخورد و هزار کودک رؤیا در آن متولد میشود.
با پیدایش انسان هوشمند شکل من به کلّی تغییر یافت. او مرا به صورت ابزارهای دندانهدار و سوراخ کنها آراست و در این تغییر هوشمندانه میدیدم که چگونه میبالد و رشد میکند. هرجا که برای غلبه بر طبیعت ناتوان میشد، نیروهای طبیعی مانند باران،آتش و باد را ستایش میکرد تا او را در ادامة زندگی یاری کنند.
انسان هوشمند مرا برای فرزندان هوشمند هوشمندش به ارث گذاشت. آنها نیز مرا صیقل داده، سائیدند و سوراخ کردند و از من چاقو، سرنیزه و پیکانهای نسبتاً سبک و مناسبی ساختند؛ او همچنین قطعات نوکدار برّندهای از ما ساخت و در میلههای چوبی و استخوانی قرارمان داد و بدینسان توانست حیوانات بیشتری شکار کند.
او نه تنها از من ابزار ساخت بلکه آرزوها و رؤیاهایش را بر تن همچون منی در دلِ سیاهِ غارها نقش میکرد. دوستان جدید من، متفاوتتر از دوستان گذشتهام بودند چرا که شبهای بلند هراس و سکوت آنها نیز دیگر به پایان آمده بود و نخستین واژهها را برای ارتباط با یکدیگر به کار میبردند. گاهی با من نیز دردِدل میگفتند.
آدمی سرسختانه میجست، مییافت و میشناخت. آنها غارهای تاریک را ترک گفتند و به دشتها پناه آوردند و طبیعت همچون مادری دلسوز آنها را در آغوش گرفت و آنچه را که داشت به آنها بخشید؛ طبیعت به جز مادریِ برای او، حال آموزگارش شد تا او اندیشه کند و از آن بیاموزد که چگونه کشت وکار کند. انسان این گونه از شکارگری به کشاورزی پرداخت و برای پیشبرد اهدافش باز هم مرا تغییر داد. اینبار نه فقط برای شکار که برای کندن زمین و درو کردن محصولاتی که میکاشت. شکل جدید من در دستان انسان هوشمند هوشمند، داس بود.
قصة من در دوران پیش از تاریخ به همین جا ختم نشد؛ چراکه آدمی در جریان تجسس برای یافتن مواد اوّلیة مناسبتر، به منظور ساخت ابزارهایی بهتر از من، به مس طبیعی دست یافت. او فلز مس را از دل من بیرون کشید و ذوب کرد و ابزاری را که تا پیش از آن از من تهیّه میکرد، حال از فلز مس ساخت؛ بعد نوبت به استخراج آهن از من شد و ابزارهای مسی او تبدیل به ابزارهای آهنی شدند، بعدها طلا این فلز گرانبها را در من یافت و آن را استخراج کرد و زندگی مادّی او دگرگون شد و طلا تضمینی شد برای بقاء زندگی آیندة او.
سرانجام آدمی که در طول قرنها بیوقفه مرا از شکلی به شکل دیگر تغییر میداد در خلوتِ خانه نشست و در جستجوی نیروی برتری که زندگیاَش را هدایت و کنترل میکرد پرداخت. چون آن را نیافت، مرا به صورتِ نماد و مظهری از آن نیروی جاودان، به صورت پیکرکهای سنگی ساخت و پرستش نمود.
نقّاشی از کهنترین و مهمترین هنرهای آدمی است. در دورانهای پیش از تاریخ، در آن هنگام که انسانها نمیتوانستند با زبانی مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، دست، ابزاری برای بیانِ اندیشه بود و نقّاشی به عنوان وسیلهای کارآمد در جهتِ بیان اندیشهها و خواستههای اجتماعیِ انسانها به کار میرفت؛ خواستهایی چون قدرت، عشق و پرستش.
بیشتر نقّاشیهای نخستین در مکانهایی دور از دهانة غارها که سرپناهِ آدمیان بودند، تصویر میشدند. برای دست یافتن به این نقّاشیها باید از راهروها و یا نهرهایی پیچ در پیچ گذشت و یا خزید. به دلیل نبود نورِ طبیعی در این مکانها، این احتمال میرود که این نقّاشیها با بهرهگیری از نورِ چراغهای کوچکِ سنگی که سوخت آنها را چربی یا پیهِ حیوانات و نیز فتیلة آنها را الیاف گیاهی بافته شده یا حیوانی تشکیل میداده است، کشیده میشدند.
نقّاشان پیش از تاریخی رنگهای موردِ نیاز را با استفاده از موادّ در دسترس خویش تهیّه میکردند. آنها قادر بودند با بهرهجویی از حرارتِ آتش، ساختارِ عناصر و کانیهای پیرامونِ خویش را دگرگون ساخته، موفّق به تولید اکسیدها شوند. ایشان رنگهای گوناگونی چون زرد، قرمز، سیاه و بنفش را به دست آورند. در میانِ رنگهای به کار رفته، رنگهای سبز و آبی دیده نمیشود.
دیوارِ یسیاری از غارها پوشیده از سنگهای آهکی است. این دیوارهها منظرهای شبیهِ یک باغچة گل کلم دارند. انسانهای پیش از تاریخ برای نقّاشی کردنِ این دیوارهها به وسیلة یک قطعه چوب یا پوست، دیوارة غار را ابتدا به صورتِ یک پسزمینه (Backgrand) رنگآمیزی میکردهاند. برخی از دانشمندان نیز بر اساس شناخت گونههای رنگ آمیزی، معتقدند که این رنگها با وسایلی به دیوارهها پاشیده شدهاند. این باور با پیدا شدنِ شماری از لولههای استخوانیِ آغشته به رنگ در غارها بیش از پیش تقویت شده است. پس از این مرحلة کشیدنِ نقشها آغاز میشد.
انسانهای پیش از تاریخی برای نقّاشی روی این دیوارههای رنگ آمیزی شده از پستی و بلندیهای طبیعی روی دیوارها نیز بهره میگرفتند. آنها نقشها را به گونهای بر دیوارها میکشیدند که برآمدگیهای طبیعی دیوارهها، نشاندهندة برآمدگیهای بدن حیوانات هم باشد. همچنین آنها با بهرهجویی از شکل چینخوردگیها، پنجهها، دست و پا و یا شاخِ حیوانها را بازآفرینی میکردند. این نقّاشیها در اصطلاح «زندهنما» هستند؛ یعنی برخی از آنها آنچنان طبیعی کشیده شدهاند که گویی در برخی صحنهها، حیوانات گوش به زنگ ایستادهاند تا در موقع احساسِ خطر پا به فرار بگذارند. در بسیاری از این نقّاشیها، پاها و دستهای حیوانات کشیده و از یکدیگر دورند. دست و پای پشتی نیز گاهی آنچنان طبیعی نقش شدهاند که از نگاهِ بیننده، دورتر به نظر میرسند. دمِ حیوانات نیز معمولاً کشیده به نظر میرسد.
در این نقّاشیها، حیوانها گویی با نیرویی جادویی بر سطحِ صخرهها در حرکتند. این حرکت با کمک خطوطِ پهنِ کنارهها بیشتر احساس میشود. به ندرت نقشِ گیاهی در میانِ نقشهای غارنگارهها دیده میشود. گاهی از نقوشِ انسانی و نیز نقشهایی با کمک دست و پای انسانها نیز استفاده شده است؛ مانندِ نقشهای بالای همین صفحه!
غارنگارههای لاسکو در فرانسه از کهنترین و کاملترین غارنگارههای جهان هستند.
از نمونههای بارزِ نقّاشیهای غارها میتوان به نقّاشیهای بیبدیلِ غارِ «آلتامیرا» در اسپانیا و همچنین غارِ «فون دو گوم» در منطقة دوروینیِ فرانسه و غارِ «لاسهاشیهیآسیِ» فرانسه نام برد.
در ایران هم نقّاشیهای صخرهای و غارنگارههای چندی وجود دارد که نقّاشیهایِ غارِ «دوشه» در جنوب باختریِ لرستان و نیز نقّاشیهای دیوارههای غارِ «تنگ سفیدِ هومیان» در کوهدشتِ لرستان و نیز ریزنگارههای کوهِ «اَرنان» در استان یزد از مشهورترینِ آنها میباشند.
منابع برگزیده:
۱ـ سعیدیان، عبدالحسین، فرهنگ مصوّر مختصر هنر نقّاشی.
۲ـ گاردنر، هلن، تاریخ هنر.
انسانهای اولیه در ایران
در حدود یک میلیون سال پیش انسانهایی با ظاهری متفاوت از انسان امروزی در نزدیکی دریاچه ها و رودخانه ها ی سرزمین ما می زیستند. این انسانهای اولیه قلوه سنگها را می شکستند و از لبه تیز تراشه سنگهای جدا شده همچون چاقو برای منظورهای مختلفی استفاده می کردند .آنها با استفاده از این گونه ابزارهای ساده لاشه حیوانات را قصابی و گوشت را از استخوان جدا می کردند. این انسان ها که راست قامت گفته می شوند به صورت گروهی می زیستند و در جستجوی خوراک دائما از جایی به جای دیگر می رفتند. انسانهای راست قامت کاشف آتش بودند و با آن گوشت شکار را پخته و خود را گرم می کردند. با گذر زمان این انسانها ابزار های سنگی بزرگتری ساختند که مهمترین آنها ابزاری بنام تبر دستی بود که دارای لبه ها و نوک تیزی است. این دوره از زندگی انسان که مدت زیادی از آن با عصر یخبندان همزمان بود، پارینه سنگی قدیم گفته می شود که در حدود دویست هزار سال پیش پایان یافت. باستان شناسان ابزارهای سنگی بجای مانده از این انسانها را در نزدیکی دریاچه ارومیه، خراسان و گیلان یافته اند.
در حدود 200 هزار سال پیش انسانهای دیگری به این سرزمین آمدند که در فصل سرما به غار پناه می بردند و در فصول گرم در دشت و نزدیکی چشمه ها و رودخانه ها زندگی می کردند. این دوره که همزمان با زندگی انسان نئاندرتال در ایران است پارینه سنگی میانی گفته می شود. در این دوره عصر یخبندان ادامه یافت و بجز زمانهای کوتاهی همه جا سرد و خشک بود. انسانهای این دوره که اکثرا شکارچی بودند ابزارهای سنگی کوچکتر با لبه های متقارن یا نوک تیز از تراشه سنگ می ساختند. آنها با تراشیدن لبه ابزار ها به آنها شکل می دادند و پس از استفاده دوباره لبه آنها را تیز می کردند. نئاندرتالها از این ابزارهای سنگی برای بریدن گوشت و الیاف گیاهی و دباغی پوست حیوانات شکار شده استفاده می کردند. در این دوره انسان برای نخستین بار مردگان خود را در غارها دفن کرد. استخوان انسان نئاندرتال در غار بیستون کشف شده و غارهای محل سکونت او در کرمانشاه، لرستان، گرگان و مناطق دیگر توسط باستان شناسان کاوش شده است.
گونه جدیدی از انسان شبیه به انسانهای امروزی حدود 40 هزار سال پیش وارد ایران شد. آنها از سنگ آتش زنه تیغه های تیز و باریکی می ساختند که از آنها برای درست کردن سر نیزه یا ساختن چاقوی سنگی استفاده و حیواناتی مانند گورخر، گاو وحشی و بز کوهی را شکار می کردند. آنها به غیر از سنگ از استخوان و شاخ حیوانات هم ابزار هایی برای کارهای روزانه خود می ساختند. این انسانها از گل اخرا، دندان حیوانات و صدف برای تزیین خود و لباس پوستیشان استفاده می کردند .باستان شناسان به این دوره از زندگی انسان پارینه سنگی جدید می گویند.
در این دوره نیز عصر یخبندان ادامه داشت و حتی سردتر از پیش شد. مهمترین آثار سکونت انسانهای این دوره در غار یافته نزدیک خرم آباد و چند غار در نزدیک کرمانشاه و آثاری نیز در کنار یک چشمه قدیمی در نزدیکی کاشان و در حاشیه رودخانه ای در مازندران یافت شده است. تنها بقایای کشف شده این انسان که یک دندان است در غار وزمه در نزدیکی اسلام آباد یافت شده و حدود 25 هزار سال قدمت دارد.
از حدود 18 هزار سال پیش به این سو کم کم از سرما و یخبندان کاسته شد و هوا گرمتر و مرطوبتر شد. در نتیجه جنگل ها و انواع گیاهان گسترش یافتند و جمعیت شکارچیان نیز بیشتر شد. شکارچیان این دوره ابزار های ظریفتری از تیغه های کوچک می ساختند و آنها را با صمغ درخت یا قیر به نوک نیزه یا تیر می چسباندند. این انسانها در شکار از تیر و کمان استفاده می کردند و در چادرهای ساخته شده از پوست حیوانات یا شاخه درختان زندگی می کردند. این دوره از زندگی انسان فرا پارینه سنگی یا میان سنگی گفته می شود.
انسانهای دوره فرا پارینه سنگی از شاخ و استخوان ابزارهایی چون سوزن و گاهی از صدف گردنبند می ساختند. چون جمعیت انسانها در دوره فراپارینه سنگی افزایش پیدا کرد، دیگر شکار به تنهایی نمی توانست نیاز غذایی آنها را تامین کند و آنها به غذای بیشتر احتیاج داشتند. به این دلیل ماهی، خرچنگ، صدف و دانه های گیاهی به غذای آنها اضافه شد. بقایای این انسان ها در غارهایی در مازندران، ایلام، کرمانشاه، فارس و مناطق دیگر ایران یافت شده است. از حدود 10 هزار سال پیش و با پایان عصر یخبندان انسان کم کم در دشتها ساکن شد. روستاهای اولیه از خانه های کوچکی تشکیل می شدند که در ابتدا مدور و بعدا چارگوش ساخته شدند. روستا نشینان اولیه علاوه بر شکار، پرورش غلات و اهلی کردن بز و گوسفند را آغاز کردند. در این دوره ساخت ظرفهای سنگی و گلی رواج یافت. انسان برای درو محصول از داسهایی استفاده می کرد که تیغه آنها سنگ آتش زنه و شیشه آتشفشانی بود. آثار روستاهای اولیه در تپه سراب، تپه گنج دره و تپه آسیاب در نزدیکی کرمانشاه و در مناطق دیگر ایران چون ایلام، خوزستان و فارس یافت شده است.
متن : فریدون بیگلری و سونیا شیدرنگ، گروه پژوهشهای پارینه سنگی، موزه ملی ایران