دریافت مجله
پس از صدور فرمان مشروطیت و تصمیم گیری درباره تأسیس مجلس شورای ملی، در روز 25 شهریور 1285 شمسی، دوره نخست انتخابات مجلس در تهران و سراسر کشور برگزار شد. انتخاب چنین روزی که با 27 رجب 1324 قمری، سالروز مبعث پیامبر اسلام (ص) همزمان بود، در جلسۀ روزهای گذشته، اشراف و اعیان به تصویب رسیده بود. نمایندگان دوره اول بر اساس ماده نخست نظامنامه تدوین شده، نه بر اساس رأی مردم، که با رأی اصناف، شاهزادگان، علما، تجار و ملاّکین انتخاب میشدند. با این تصور که هر صنف و طبقه، بهتر از سایرین، نسبت به مشکلات خود، آگاه است. همچنین از تهران سی و دو نفر و از سایر شهرستانها، به میزان جمعیت بین شش تا دوازده تن برگزیده شدند. حداکثر نمایندگان مجلس نیز برابر نظامنامه، دویست نفر بود.
جنگ جهانی اول در سال 1914 آغاز شد و سرانجام در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده شده بین آلمان و متفقین، خاتمه یافت. این جنگ را جنگ بزرگ نامیدهاند و منشأ آن، رقابت دولتهای بزرگ بر سر مستعمرهها و مسائل نظامی و ملی بود.
در جریان جنگ، عثمانی و بلغارستان به امپراتوریهای مرکزی (آلمان، اتریش و مجارستان) کمک رساندند. متفقین (بلژیک، انگلیس، فرانسه، مونته نگرو، روسیه و صربستان) نیز مورد حمایت ژاپن، ایتالیا، پرتغال، رومانی، ایالت متحد آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند. و به عبارت دیگر، اعضای اتفاق سه گانه (انگلیس، فرانسه و روسیه) و اتحاد سه گانه (آلمان، اتریش و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.
ایتالیا از اتحاد سه گانه خارج شد و تا 1915 بی طرف ماند و در همین سال، به متفقین پیوست؛ به این علت که می خواست سرزمین های ایتالیایی زبان را، که در تصرف اتریش بود، به انضمام چند مستعمره در افریقا به دست آورد. عثمانی به طرفداری از آلمان ها برخاست تا از تسلط روسیه بر تنگه های دریای سیاه مانع شود. امریکا در 1917 با قدرت نظامی، ثروت و تجهیزات فراوان، هنگامی به یاری متفقین آمد که نیروهای مرکزی پس از سه سال جنگ تقریباً نابود شده بودند.
مهمترین صحنه جنگ اروپا در فرانسه بود، آلمانیها از خاک بلژیک گذشتند و به فرانسه حمله بردند. نقشه جنگی ارتش آلمان این بود که برق آسا به فرانسه هجوم ببرد، پاریس را اشغال کند و آن گاه، به رای نابود ساختن روسیه بدان کشور حمله ور شود. آلمان سه مرتبه تلاش کرد تا فرانسه را تصرف کند: یکی، در مارن (6 ـ14 سبتامبر 1914)، دیگری در وردن (فوریه 1916) و دوباره درمارن در ژوئیه 1918.
در جبهه شرق، روس ها از آلمانی ها به سختی شکست خوردند و هنگامی که در 1917 بلشویک ها بر روسیه مسلط شدند، در شهر برست لیتوفسک عهدنامه ای بستند و از جنگ کناره گرفتند.
متفقین کلیه مستعمره های آلمان را در افریقا و خاوردور به تصرف درآوردند و مستملکات عثمانی را در خاورمیانه، یعنی سوریه و عربستان متصرف شدند.
شکست نهایی آلمانی ها در 1918 در نتیجه حملات متفقین، به رهبری "مارشال فوش" فرانسوی صورت گرفت و آلمان ناچار ترک مخاصمه را خواهان شد و هنگامی که این کشور در 11 نوامبر 1918 شرایط متفقین را پذیرفت، جنگ جهانی اول به پایان رسید.
در 28 ژوئن 1919 عهدنامه ورسای به آلمان شکست خورده تحمیل شد و پیروزی دولتهای متفق را کامل کرد. این عهدنامه با عهدنامههای سن ژرمن با اتریش (1919)، نویی با بلغارستان، تریانون با مجارستان تکمیل شد. این جنگ خسارت های جانی و مالی بسیار فراوانی برجای نهاد و 1565 روز طول کشید.
در طول این مدت، در حدود 65 میلیون نفر بسیج شدند. از این عده، در حدود 9 میلیون نفر کشته شدند؛ در حدود 22 میلیون نفر (به نسبت یک سوم) معلول و از کار افتاده، 7 میلیون نفر برای همیشه ناقص و معلول شدند و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود شدند.
همزمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطۀ ایران ضعیفترین دوران خود را میگذراند. جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد که ایران از جوانب گوناگون، اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزایندۀ اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیختۀ قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانۀ یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود.قحطی شدید در ایران و غارت منابع ایران توسط نیروهای انگلیسی سبب از میان رفتن بسیاری از مردمان سرزمین ما شد.
چوگان از ورزشهای کهن ایرانی است که امروزه به ورزشی جهانی تبدیل شده است، این رشته به دلیل رواج در میان پادشاهان و بزرگان به بازی شاهان معروف است، نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده میشود برگرفته شدهاست، این بازی در ابتدا عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسبهای جنگی خود را به نمایش میگذاشتند. این ورزش در سال 1397 با عنوان « بازی سوار بر اسب همراه با موسیقی و روایتگری» در یونسکو به نام خاستگاه آن یعنی ایران، ثبت جهانی شده است.
به مناسبت روز جهانی کودک
نگرش به کودک در ادبیّات باستانی ایرانی، اوستا و آثاری که از آن دوران به دست ما رسیده است با هدف آموزش و پرورش او برای آینده و زندگی بزرگسالی استوار بوده است و اگر چه در این دورانها به کودکان اهمیّت بسیار میدادند ولی این دوران را دوران گذار پنداشته و به کودکان همچون مردان و زنان کوچکی مینگریستند که برای زندگیِ بزرگسالی و روزگار آینده آماده میشوند. در ایران باستان سنین بین 5 تا 7 سالگی، سن شناخت عقلی شمرده میشود و در واقع آغازِ فراگیری علوم را از این زمان در نظر میگرفتند. بنابر گفتة هرودوت از این زمان، کودک باید پیشة پدر خویش را فراگیر و اگر کودکی تصمیم بر تغییر پیشة پدری خود داشت، باید در آزمون مغان شرکت میجست و اگر چنانچه سربلند از این آزمون بیرون میآمد، اجازة تغییر پیشه داشت که این رویداد به ندرت پیش میآمد. هرودوت در رابطه با وضعیّت پسران گوید: «پارسی بهترین خوی را پس از دلیری در این میداند که پسران بسیار به دنیا آورد و شاه به کسانی که بیش از دیگران زادآوری کردهاند، همه ساله هدیه میدهد. به فرزندان از سنّ 5 سالگی تا 20 سالگی، اسبسواری، تیراندازی و راستگویی را میآموزند. کودکان زودتر از 5 سالگی نزد پدران نمیروند که اگر مردند، پدرانشان اندوهگین نشوند». گزنفون میگوید: «در میان پارسیان جایی به نام الواتر وجود دارد که کاخ شاهی و دیگر بناهای دولتی در آنجا قرار دارد، الواتر دارای 4 بخش میباشد که 2 بخش آن مربوط به کودکان و نوجوانان است و برای آموزش کودکان، پیرمردانی را بر میگزینند که خوی آنها را نیکوتر کنند، در میان کودکان، فریبکار، دشنامگو و یا دزد نیز پیدا میشود که در این بین باید آموزگار میان آنان داوری کند و اگر چنانچه او گناهکار باشد به سبب ناسپاسی نسبت به پدر و مادر و سرزمین و یاران خود به کیفر اعمال خود رساند، همچنین خوراک را باید آموزگار به آنان یادآوری کند». به نقل از مظاهری «وظیفة پدر و مادر، پرستاری و پرداختن به کودک است و باید با او با نرمی و مهربانی رفتار کنند و نباید او را بترسانند و یا بزنند و خوراکدهی و یاری و نگهداری اساسیترین کار پدر است، دولت نیز حتّی بدون اجازة داوران میتواند کودکی را که از خوراک و پرستاری شایسته و بایسته برخوردار نیست از پدر بگیرد و به فرزندی بسپارد و دادگاه نیز میتواند پدر ناشایسته را از جایگاه پدری کنار بگذارد. وظیفة مادر در این است که تا 5 سال از کودک نگهداری کند و مفهوم نیکی و بدی را به او بیاموزد واگر چنانچه کودک تا این سن، عمل بدی را مرتکب شود، گناه عمل بر او به گردن پدر و مادر خواهد بود زیرا که آنان باید فرزندانشان را از آلودگی و پلیدی دور بدارند».
از 10 سالگی که کودک پایه و اساس دین را فرا میگرفت به آیین برشنوم شستشو میشد و در سوّمین میترا، وی را میبردند و جشن میترگان (مهرگان) برپا میکردند که به گفتة هرودوت: «در آن روز سفرة خود را با خورشهای رنگارنگ میآراستند و این روزِ فراموش نشدنی برای پدر و مادر باید یادآور بخششهای اورمزد، خدای مهربان و پدر انسانها باشد».
ایرانی هر چند تنگدست، آموزش و پرورش فرزندان را بسیار ارج مینهاد و ادب نخستین چیزی بود که به فرزند یاد میداد، سپس میکوشید رفتار و کردار نیک را به وی آموزش دهد تا فردی راستگو و درستکار شود و سپس پیشة خود را به او آموزش میداد و در صورتی از استادان و دستوران یاری میگرفت که طبقه و داراییاش چنین امکانی را به او میداد.
فرمانبرداری و بزرگداشت پدر و مادر، نخستین دستور فرزند نیکخوی و با ادب بود. اورمزد (خدای بزرگ زرتشتیان) میگوید: «هرگاه که پدر و مادر خشنود باشد، من هم خشنودم. به جای آوردن دشوارترین آیینهای دینی نیز اگر با ناسپاسی درحقّ پدر و مادر، آموزگار، بزرگان و سالخوردگان همراه باشد راه به جایی نمیبرد».
نخستین آموزشگاههای ایران باستان، آتشکدهها و دِیرها بودهاند. پیشوایان دینی نیز با نامهای مغ، هیربد و موبد به آموزش دانشهای دینی و دیگر دانشها میپرداختند. آموزگاران را انییشراپائیتی یا هیربد میخواندند و به هر یک از آنان 50 تن شاگردِ هفت تا پانزده ساله میسپردند.
به گفتة ویلیام جکسن پژوهشگر آمریکایی در اوستا بخش ویژهای به نام «هوشیرمنسک» دربارة فرآیند آموزش و پرورش کودکان وجود داشته است که این بخش در طول زمان از میان رفته است و تنها چکیدهای از آن را در دینکرت باز مییابیم. تا پیش از به نوشتار درآمدنِ آثار ادبی، اوستا از اساسیترین پایههای آموزش کودکان بوده است. همزمان با آموزش پسران توسّط پدران، دختران نیز توسّط مادران آموزش میدیدند. ایشان همزمان با آموختن خوی نیکو از 9 سالگی در امور خانهداری نیز شرکت کرده و راهِ خانهداری را میآموختند.
منابع گزیده:
۱ـ محمّد هادی محمّدی و زهره قایینی، تاریخ ادبیات کودکان ایران.
۲ـ علیرضا حکمت، آموزش و پرورش در ایران باستان.
۳ـ علیقلی اعتماد مقدّم، آموزش و پرورش در ایران باستان بر بنیاد شاهنامه.